تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

سه ماهه شیرین

سلام به همه دوستان عزیز و خواننده های همیشگی وبلاگم امروز بعد از مدتها بالاخره فرصتی پیدا کردم تا بیام و از خودمون بنویسم. سه ماهه که من مادر شدم و هنوز که هنوزه  با وجود کار شبانه روزی نگهداری و تروخشک کردن دخترکم گاهی یادم میره که مادر شدم. یعنی هنوز باورم نشده که مادرهستم اونم مادر زیباترین و لطیفترین معجزه و هدیه خداوند. روزی نیست که خدا رو بابتش شکر نکنم و برای همه مامانهای منتظر دعا نکنم . اگه بخوام از زایمان براتون بگم باید بگم که زایمان سختی داشتم . کیسه آبم چند هفته زودتر پاره شد و نصفه شب به اتفاق همسرم به بیمارستان رفتیم معاینات اولیه انجام شد و بستری شدم . اصلا انقباض نداشتم تااینکه با سرم فشار انقباضاتم شروع شد ...
2 آذر 1395
1